چکیده:
اصطلاح اختلالهای یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاسته است كه به طور مداوم در كارهای درسی خود با شكست مواجه میشوند، و در عین حال در چهارچوب سنتی كودكان استثنایی نمیگنجند. شاخههای علمی متعددی به این حیطه كمك كردهاند (مثلاً پزشكی، زبانشناسی، روانشناسی، و آموزش و پرورش)، و حاصل این چندرشتهای بودن مبنایی، سبب بوجود آمدن اصطلاحات و تعریفهای متعددی گردیده است.
اصطلاح اختلالهای یادگیری نخستین بار توسط ساموئل كرك در سال 1963 مطرح گردید. كرك در جلسة نشست والدین و مربیان در شیكاگو این اصطلاح را پیشنهاد نمود و این به خاطر برچسبهای گوناگونی بود كه برای توصیف كودكانی با هوش طبیعی كه دچار مشكلات یادگیری بودند، به كار میرفت. این چنین كودكان اغلب به عنوان آسیب دیده خفیف مغزی، كندآموز ، نارساخوان یا معلولیت ادراكی ، نامگذاری شدهاند كه هر یك از این اصطلاحات با محدودیتهایی همراه بودند (لرنر، 1993). بنابراین از زمان پیدایش حوزه اختلالهای یادگیری، متخصصان به دنبال تعریف مناسبی میگشتند كه به طور جامع، ماهیت ویژه اختلالهای یادگیری را تبیین كند. به دلیل ماهیت پیچیده این حوزه، متخصصان تاكنون قادر نبودهاند، تعریف جامعی از اختلالهای یادگیری ارائه دهند.
مقدمه:
اصطلاح «دیسلكسیا» از تركیب دو كلمه یونانی «dys» و «lexicos» تشكیل شده است. «dys» به معنای مشكل، دردناك یا نابهنجار است و «lexicos» به معنای «كلمه» میباشد. بنابراین، اصطلاح دیسلكسیا به طور دقیق، وجود مشكلات در مورد كلمهها را نشان میدهد. (دادستان، 1379). تانسن (1995) براساس دیدگاه نظری خود برمبنای علائم و سببشناسی به تعریف نارساخوانی پرداخته( به نقل از اسمایت و اورات ، 2004) پرداختهاند. به اعتقاد رید (2003) یك تعریف مناسب از نارساخوانی، باید بر دیدگاهی نظری مبتنی باشد كه خودنیز توسط پژوهشهای معتبر و شواهد بالینی حمایت گردد. این تعریف باید دارای ساختارهایی باشد كه پیوسته مورد ارزشیابی قرار گیرد و برای تشخیص نارساخوانی، نشانههای روشنی ارائه نماید. در اینجا با درنظر گرفتن ملاكهای نارساخوانی، به پارهای از تعاریف مهم در زمینه نارساخوانی اشاره میگردد:
* تعریف انجمن نارساخوانی انگلستان :
«نارساخوانی تركیبی از تواناییها و مشكلاتی است كه فرآیند یادگیری را در یك یا چند زمینه از جمله خواندن، نوشتن و هجی كردن تحت تأثیر قرار میدهد. این اختلال ممكن است با مشكلاتی در زمینههای سرعت پردازش، حافظه كوتاهمدت، توالی، ادراك دیداری/ شنیداری، زبان گفتاری و مهارتهای حركتی نیز همراه باشد (رید، 2003، ص2).
*براساس تعریف فدارسیون جهانی عصبشناختی (1968) كودكانی، نارساخوان نامیده می شوند كه به رغم برخورداری از آموزش متداول، در دستیابی به مهارتهای خواندن، نوشتن و هجی كردن در حد متناسب با تواناییهای عقلیشان ـ با شكست مواجه میشوند (اسمیت و همكاران، 1998).
* تعریف نارساخوانی تحولی:
« به اعتقاد فارمرو کلین( 1995) نارساخوانی تحولی نوعی اختلال خاص خواندن است كه كودكان مبتلا علیرغم داشتن هوشبهر طبیعی و آموزش مناسب و فقدان نارسایی حسی آشكار در زمینه خواندن دچار مشكل هستند (لارسو و همكاران، 2004).
فهرست مطالب...